قلعه جنی کیش و رمزگشایی افسانه‌ها!

ماجراهای قلعه جنی از خرافات تا واقعیت

ماجراهای قلعه جنی پر از داستان‌های عجیب و غریبه! خیلی‌ها می‌گن که اینجا محل زندگی ارواح و موجودات ماوراییه. بعضی‌ها حتی ادعا می‌کنن که شب‌ها صدای خنده و گریه‌هایی از داخل قلعه به گوش می‌رسه. این افسانه‌ها باعث شده که قلعه جنی به یکی از مقاصد جذاب برای ماجراجویان و کنجکاوها تبدیل بشه.

اما آیا این داستان‌ها واقعیت دارن یا فقط خرافات هستن؟ به هر حال، وقتی وارد این قلعه می‌شید، احساس می‌کنید که با تاریخ و افسانه‌ها در حال گفتگو هستید. اینجا جاییه که می‌تونید مرز بین واقعیت و خیال رو تجربه کنید و شاید هم یک یا دو داستان جدید برای تعریف کردن پیدا کنید! دسترسی به این قلعه راحته چون نزدیک به کشتی یونانی قرار داره یعنی در روستای باغو. 

راستش من تو سفرم به کیش فرصت نکردم که خودم به اینجا سرک بکشم، ولی شنیدم که نگهبانی نداره، قابل بازدیده و هرکسی که بخواد میتونه بره داخلش و یه نگاهی بندازه. ولی خب قبلش بگم که اینجا در واقع یک مکان متروکه و خرابه ست. چیزی داخلش نیست و انتظار عجیب و غریبی نداشته باشید. 

روایت هایی درباره قلعه جنی کیش

یکی از داستان‌هایی که بین مردم محلی درباره قلعه جنی کیش معروفه، مربوط به چهار تا سربازه که باید شب رو توی پاسگاه کشیک می‌دادن. صبح روز بعد که کارکنان وارد پاسگاه شدن، با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو شدن که هیچ‌وقت انتظارش رو نداشتن. معلوم نبود شب گذشته چه بلایی سر این سربازا اومده که هر چهار نفرشون با بدنی سرد و چهره‌های بهت‌زده و سیاه، روی زمین افتاده و مرده بودن. واقعاً ترسناکه، نه؟!

قصه‌های ترسناک زیاد دیگه ای هم درباره قلعه جنی کیش وجود داره که می‌گن جن‌ها اینجا رو تسخیر کردن و نباید بهش نزدیک شد. این قلعه که قبلاً پاسگاه مرزی بوده، حالا به یکی از جاهای تفریحی کیش تبدیل شده.

اواسط دهه ۴۰، چندین گزارش درباره دیدن جن‌ها توی این پاسگاه منتشر شد و سربازا مجبور شدن اونجا رو ترک کنن. بعد از یک شب عجیب که چهار تا سرباز پیدا شدن و مرده بودن، دیگه هیچ‌کس حاضر نبود بمونه. افسران هم اول باور نمی‌کردن، اما کم‌کم ترسشون افزایش پیدا کرد و در نهایت پاسگاه رو تخلیه کردن.

یه داستان دیگه هم هست که می‌گه راننده‌های تاکسی بعد از غروب، توی مسیر کشتی یونانی منتظر مسافر می‌مونن. یکی از این راننده‌ها وقتی به قلعه می‌رسه، متوجه می‌شه که عروسی جن‌ها در جریانه! اونقدر ترسیده که ماشین رو خاموش می‌کنه و بی‌حرکت می‌مونه تا عروسی تموم بشه.

حالا، خیلی‌ها که شب‌ها به اینجا رفتن، تجربه‌های عجیبی داشتن و می‌گن موجوداتی رو دیدن که از حضورشون ناراضی بودن. این داستان‌ها به جزئی از باور مردم تبدیل شده و هر کسی قصه‌های خودش رو داره! ولی خب واقعیت مشخص نیست و اینا همشون روایتن..