تجربه سفر به تهران در 1 روز و کشف پایتخت از زبان یک مسافر!

سفر 1 روزه به تهران

سفر، فرصتی برای تمدد اعصاب و دور شدن از زندگی روزمره‌ست. فرصتی که به شما کمک می‌کنه تا برای مدتی کوتاه هم که شده، از زندگی روتین و تکراری خودتون فاصله بگیرید و تجربه‌ای جدید کسب کنید. مخصوصاً اگر مقصد سفر شما تهران شگفت‌انگیز باشه، گزینه‌های زیادی برای بازدید و کشف کردن وجود دارد. چون با وجود تمام شلوغی و آلودگی‌ها، پایتخت جاذبه‌هایی داره که برای گردشگران و مسافران بسیار جالب هستن.

تقریباً چند وقت پیش بود که این فرصت طلایی سفر برای من مهیا شد و کوله پشتیمو برای رفتن به تهران آماده کردم. این مطلب تجربه‌ای از گردشگری و سفر من در لابه لای خیابان‌های شهر تهران است که شاید برای شما جالب و خوندنی باشه. مطالعه این سفرنامه به تهران زمان زیادی ازتون نمیگیره ولی نکته‌های جالبی داره. 

فهرست مطالب

سفرنامه تهران از لحظه اول

خرداد ماه امسال بود که تصمیم گرفتم برای خرید به تهران برم. من تو شهری به اسم نقده زندگی می‌کنم که یک از شهرستان‌های استان آذربایجان غربیه و تقریباً ۷۲۳ کیلومتر با تهران فاصله داره. از اون‌جایی که ماشین نداشتم، باید با اتوبوس یا قطار خودم رو به تهران می‌رسوندم.

اگه با اتوبوس می‌رفتم، باید مسافت ۸ ساعت و نیمی رو تحمل می‌کردم، ولی چون نشستن روی صندلی‌های اتوبوس برام سخته، تصمیم گرفتم قطار رو برای سفرم انتخاب کنم. البته باید اینم بگم که ایستگاه راه آهن تهران به بازار بزرگ ۱۵ خرداد خیلی نزدیکه و این موضوع تو انتخابم بی‌ تأثیر نبود.

ساعت ۸ شب بود که به‌ ایستگاه قطار رسیدم و صبح فرداش تو ایستگاه قطار تهران پیاده شدم. چون چندین بار تجربه سفر به تهران رو داشتم، منطقه منیریه و اطراف ایستگاه راه آهن رو خوب می‌شناختم. از اونجایی که سبک بار سفر کرده بودم، کوله رو انداختم روی دوشم و از خیابان زیبای ولیعصر بالا رفتم. در کل عاشق قدم زدن تو طولانی‌ترین خیابون خاورمیانه و دیدن درخت‌های قدیمیم و همیشه برایم لذت بخش بوده. وقتی به میدان منیریه رسیدم مسیرم رو به سمت بازار بزرگ تهران تغییر دادم.

خیابان ولیعصر تهران

خرید از بازار ۱۵ خرداد

هر کسی که تو ایران مغازه داشته باشه، حداقل یک بار از بازار بزرگ تهران دیدن کرده. بازاری شلوغ و متنوع که به قول معروف از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو می‌تونی توی اون پیدا کنی. اوج ساعات کاری این بازار صبحه و منم سعی داشتم قبل از این‌که دیر بشه، خودم رو به این بازار برسونم. بازار ۱۵ خرداد تهران بخش‌های مختلفی داره که اصلی‌ترین اون‌ها، بازار سرپوشیده آجریه. تقریباً هر راسته از این بازار سنتی به یک صنف خاص اختصاص داره که به مرور زمان پاساژ‌هایی جدیدی هم در نزدیکی اون ساخته شده.

جنسای این بازار اینقدر جذابه که اگه چندین هفته‌ تو اون بگردید، در آخر بازم وقت کم میارید. اما من تموم سعیم رو کردم که خریدهام رو همون ساعات اولیه بازار انجام بدم که وقت اضافی برای گردش تو شهر داشته باشم. چون سفر من یک روزه بود و از قبل بلیط اتوبوس برگشت خودم رو برای ساعت ۹ شب همون روز رزرو کرده بودم. به همین دلیل باید حتما قبل از ساعت ۸ شب، خودم رو به ترمینال غرب که در نزدیکی میدان آزادیه، می‌رسوندم.

بازدید از کاخ گلستان تهران

با توجه به این‌که زمانم خیلی محدود بود، امکان گردش و جابجایی تو شهر رو نداشتم. چون می‌دونستم بخش زیادی از زمانم رو باید به مترو و وسایل نقلیه عمومی دیگه اختصاص بدم. از یه طرفیم نمی‌خواستم بدون گردش تو تهران به شهرم برگردم.

به همین خاطرم بود که در نزدیکی بازار بزرگ تهران دنبال یک جاذبه‌ تاریخی گشتم. این بود که کاخ گلستان رو بهم پیشنهاد کردن. یک کاخ خوشگل و قدیمی که نزدیک بازار و میدان ۱۵ خرداده و در ورودیش تو خیابان ناصر خسرو قرار داره. اصلا تعلل نکردم و سریع خودم رو به کاخ رسوندم. بعد از این‌که بلیطم رو خریدم، وارد حیاط کاخ گلستان شدم. از زیبایی این باغ هر چقد بگم، کمه. از یه طرفیم برام جالب بود که من الان دقیقا تو همون ساختمونی قرار دارم که کلی از سکانس‌های سریال جیران رو تو همین کاخ ضبط کرده بودن. حس عجیبی بود.

کاخ گلستان قسمتی از یک ارگ تاریخی تو تهرانه که زمان ساخت اون به دوره صفویه برمی‌گرده. پادشاهان قاجار از این کاخ برای حکومت خودشون استفاده می‌کردن و تو دوره ناصرالدین شاه هم تغییرات زیادی تویه این کاخ ایجاد شده. درختای بلندی که تو محوطه این کاخ وجود داره، خودش قدمت این بنای دیدنی رو ثابت می‌کنه.

خود کاخم بخشای مختلفی داره که از مهم‌ترین اون‌ها می‌تونم به تالار آیینه، ایوان تخت مرمر، تالار برلیان، شمس العماره اشاره کنم. اول از همه به تالار سلام رفتم که نمای داخلی اون خیلی خوشگل و مجلل بود. تخت پادشاهی ناصرالدین شاه هم همون جا بود و دور تا دور اون سالن بزرگ رو تزئین کرده بودن. حتی به صندلی که ناصرالدین شاه رو روی اون به قتل رسانده بودن، دست نزده بودن و آثار خون روی اون وجود داشت.

کاخ گلستان تهران

رفتن به تالار ظروف و موزه کاخ گلستان

بعد از این‌که کمی از محیط تالار سلام عکس گرفتم، از اون سالن بیرون رفتم تا بخشای دیگه کاخ گلستان رو هم ببینم. وقتی دوباره وارد حیاط کاخ شدم، چشمم به حوض بزرگ و زیبای اون مجموعه افتادم که در اون وسط چشم نوازی می‌کرد.

قسمتی از دیوار‌ای کاخ رو نقاشی کرده بودن که نمای کاخ رو زیباتر کرده بود. تو مسیر رفتن به تالار ظروف بودم که یک دفعه چشمم به خلوت کریمخانی خورد. یک ایوان سه دهنه که سنگ قبر ناصرالدین شاه رو تو اون‌جا قرار داده بودن.

وقتی وارد تالار ظروف شدم، هدایایی رو دیدم که به عنوان تحفه به پادشاهان قاجاری داده بودن. همه هدایا و عتیقه‌هایی که وزرا و سفیران اروپایی به پادشاهان قاجاری هدیه داده بودن رو تو بخش موزه این تالار نگه داری می‌کردن. بعد از اون به عکاسخانه هم سر زدم تا نقاشی پادشاهان ایرانی رو ببینم. برای دیدن شمس العماره باید بلیط جداگانه می‌گرفتم که به خاطر نبود وقت، قید اون رو زدم. در آخر بعد از این‌که چند عکس یادگاری در داخل محوطه کاخ گرفتم، از اون بنای تاریخی بیرون اومدم.

سفر به تهران و بازدید کاخ گلستان

خوردن ناهار در رستوران مسلم

به نظر من یکی از جذابیت‌هایی که سفر داره، فرصتیه که در اختیار آدم می‌ذاره تا طعم‌ غذاهای جدید رو امتحان کنه. منم که عاشق امتحان کردن غذاهای جدیدم، تصمیم گرفتم برای نهار یکی از غذا‌های رستوران مسلم رو امتحان کنم. چون تعریف این رستوران رو از قبل شنیده بودم. هر چند موقع نهار این رستوران صف طولانی داشت که کمی آدم رو اذیت می‌کرد، ولی خب کیفیت غذا باعث شد که این موضوع رو کلا فراموش کنم. بعد از این که شکمم سیر شد، تصمیم گرفتم به میدان انقلاب هم سر بزنم.

خرید کتاب از میدان انقلاب

یکی از مکان‌هایی که تو تهران به شدت بهش علاقه دارم، میدان انقلابه. چون هر نوع کتاب درسی یا رمانی که آدم بخواد رو میشه تو این بازار با قیمت مناسب پیدا کرد. یه جوری که دست فروشای این میدون برای فروش کتاب‌هاشون بازار سیاه درست کردن که در نوع خودش جالب به نظر می‌رسه.

پس به ایستگاه مترو پانزده خرداد رفتم و مسیرم رو به سمت تجریش انتخاب کردم. تو ایستگاه دروازه دولت خطم رو عوض کردم و وارد خط چهار مترو شدم تا خودم رو به میدون انقلاب برسونم. بعد از این‌که تو خیابونای اطراف کلی دور زدم و رمان زیبای «یاسمین» از مودب پور رو خریدم، چشمم به دانشگاه تهران خورد. در سفر‌ای قبلیم به تهران، اصلا متوجه نشده بودم که این دانشگاه به میدان انقلاب اینقد نزدیکه. تماشای سردر دانشگاه تهران از نزدیک برام خیلی جالب بود.

رفتن به پارک لاله و پایان سفر 1 روزه به تهران!

لاله برای من فقط یک اسم نیست؛ کلمه‌ای که کلی خاطره شیرین از یک شخص دوست داشتنی رو برام تداعی می‌کنه. کسی که سال‌ها با فکر و یاد اون زندگی کردم. به همین دلیل به محض این‌که شنیدم پارکی با همین نام در نزدیکی میدان انقلاب وجود داره، ناخودآگاه راهم رو به سمتش کج کردم.

موضوع وقتی برام جالب‌تر شد که اسم این پارک رو تو گوگل سرچ کردم و کمی درباره‌اش خوندم. فهمیدم که این پارک به دستور محمدرضا شاه و به درخواست فرح پهلوی ساخته شده. انگار یک ارتباط قدیمی بین این پارک با عشاق تهران وجود داشته.

قدم زدن در این بوستان ۳۵ هکتاری و دیدن مجسمه‌های این پارک جزء بهترین بخشای سفرم بود که پیشنهاد می‌کنم بعد از سفر به تهران حتما از این پارک دیدن کنین. البته موزه فرش تهران هم نزدیک همین پارکه و خیلی دوست داشتم که بهش سر بزنم ولی متاسفانه فرصتم کم بود و داشتم به انتهای ماجراجویی یک روزه و سفر به تهران نزدیک میشدم!

پارک لاله

پایان سفر به تهران و رفتن به ترمینال غرب

روز‌ای بلند فصل بهار باعث شد که کلا حساب زمان از دستم خارج بشه و کمی سردرگم بشم. چون کم کم داشت برای برگشت و رفتن به ترمینال غرب دیر می‌شد. اما تنها دلگرمی که من در چنین شرایطی داشتم، نزدیکی ترمینال غرب به میدان انقلاب اسلامی بود. چون به تغییر خط نیازی نداشت، تونستم خیلی سریع خودم رو به میدان آزادی برسونم.

به رسم عادتی که بیشتر ما دهه شصتی‌ها داریم، به میدان آزادی رفتم تا آخرین عکسم رو با این سازه زیبا بگیرم و سفرم به تهران رو با این عکس کامل کنم. چون حتما می‌دونین این میدون معروف‌ترین میدون تهرانه و برای این شهر یک نماد به حساب میاد. البته همونجا بود که فهمیدم میدان آزادی فقط یک المان نیست و درواقع یک موزه اون زیر وجود داره به اسم موزه میدان آزادی! ولی بازم فرصت نشد که ازش دیدن کنم! 

تقریباً ساعت ۸ و ۲۰ دقیقه بود که وارد ترمینال شدم و اتوبوسم رو پیدا کردم. بعد از اینکه کمی منتظر موندم و مسافران سوار شدن، اتوبوس به سمت نقده حرکت کرد. من در طول مسیر بازگشت به تهران و جاذبه‌هایی که امروز دیده بودم، فکر می‌کردم. به اینکه چه جوری تونستم این روز پر مشغله و جذاب رو پشت سر بذارم. اما فکر اینکه از فردا دوباره باید به همون روال تکراری زندگی برمی گشتم، کمی از درون منو اذیت می‌کرد.

ولی خب شاید جذابیت سفر به تهران همین تجربه‌های موقتی و کوتاهش باشه. چون هر دفعه که وارد مترو تهران میشم دیدن چهره خسته مردم این شهر من رو اذیت می‌کنه. تهران هر چقدر هم که زیبا باشه، زندگی کردن در اون برای منی که عادت به بودن در کنار عزیزانم دارم، کمی سخته. چون انگار ریتم زندگی در این شهر شلوغ، به شکل دیگه‌ای پیش می‌ره و عادت کردن به اون نیاز به زمان داره.

برج آزادی تهران

پایانِ ماجرا..

گاهی اوقات لازمه که ما آدما زمانی رو به خودمون اختصاص بدیم. زمانی که ما رو برای مدتی کوتاهی از روال عادی زندگی روزمره جدا می‌کنه و آرامش رو به ما هدیه می‌ده. سفر یکی از جذاب‌ترین ایده‌‌ها برای رسیدن به آرامشه. سفر امسال من به تهران شاید کوتاه و یک روزه بود؛ ولی خب کلی خاطره جدید برام ساخت.

چون تو همین بازه زمانی کوتاه تونستم خریدهام رو انجام بدم، سری به کاخ تاریخی بزنم، رمان مورد علاقه‌ام رو بخرم و در نهایت در پارکی قدم بزنم که به اسم یکی از عزیزترین آدم‌های زندگیمه. پس همین الان بدون هیچ معطلی چمدونت رو ببند و راهی سفر شو. شک نکن که بهترینا واست رقم می‌خوره. سفرادوایز بهت پیشنهاد میده که کجا بری و چیکار کنی..

پ.ن: عکس اولی که واترمارک داره، بعضی از عکسهارو هم از سفرمارکت و علی بابا برداشتم. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *