یکی از روزهای خنک آخر تابستون بود که تصمیم گرفتیم بزنیم به دل شمال و از مشهد با قطار راهی ساری بشیم. همه تو حال و هوای سفر بودیم و شور و شوق خاصی توی واگنها به چشم میخورد. قطار که راه افتاد، مناظر زیبای کوهها و دشتها کمکم از پنجره خودنمایی کردن. هرچی جلوتر میرفتیم، هوا خنکتر و طبیعت سبزتر میشد. اون لحظه که به ساری نزدیک شدیم، یه حس خوب و تازه تو وجودمون نشست. بوی رطوبت و درختای پرتقال همهجا پیچیده بود و انگار بهشت نزدیک شده بود!! موسیقی ملایم، بوی قهوهای که تو قطار درست کرده بودیم و این مناظر، سفرمون رو به یه خاطره بهیادموندنی تبدیل کرد. با سفرادوایز همراه باشید تا سفرنامه ساری و سفر به ساری از مشهد رو از زبون من بخونید، مسافری که عاشق سفر کردنه!
فهرست مطالب
غذاهای شمالی و چند برابر شدن لذت سفر به ساری
بعد از کلی رانندگی و گشتوگذار و شروع سفر من به ساری، نوبت به یه شکمگردی حسابی رسید. اولین غذایی که تو شهر ساری امتحان کردیم، خورشت آلو بود؛ یه خورشت ترش و شیرین که با یه عالمه برنج کته سرو میشد. طعم ترش آلو با شیرینی خاصی که داشت، واقعاً لذتبخش بود و من خیلی این طعم دوست داشتم. بعد از اون، خورشت شیشهناز رو خوردیم که از گوشت و سبزیهای محلی درست شده بود. ترکیب مزههاش واقعا شگفتانگیز بود و با هر لقمه حس طبیعت شمال تو دهنت جاری میشد. این غذا، غذای موردعلاقه مامانمه و کلی هم سالمه، چون پر سبزیه.
بعد از این غذاها، نوبت به آش بشتهواش رسید؛ یه آش دلچسب و گرم که از مهمترین غذاهای محلی ساری محسوب میشه. این آش با سبزیهای محلی درست شده بود و طعمش کنار دریا یه حسی میداد که اصلاً نمیتونم بیان کنم.
تو سفر به ساری مالابیج هم امتحان کردیم که ترکیبی از ماهی و سبزیهای تازه بود. مزه این غذا واقعاً بینظیر بود و هر لقمهاش یه حس خوشایند به آدم میداد. بعد از اون خورشت اسپناساک که با اسفناج و تخممرغ پخته شده بود رو هم امتحان کردیم. اما خواهرم تهچین گوشت که یه غذای سنگین و فوقالعاده خوشمزه بود، رو از همه بیشتر دوس داشت و اونو سفارش داد.
هر کدوم از این غذاها یه طعم خاص و فراموشنشدنی داشتن. البته اینو هم بگم که من حدودا 5 روز تو این شهر اقامت داشتم و به خاطر همین تونستم نسبتا غذاهای محلی ساری رو تو رستوران های مختلف بچشم. اگر مدت سفر شما کوتاه باشه، احتمالا شانس کمتری دارید تا اینهمه غذا خوشمزه محلی رو تو ساری امتحان کنید.
جاهای دیدنی ساری
خب وقتی حرف از یک شهر شمالی در میون باشه، احتمالا همه اولین جایی که به ذهنشون میرسه، دریا و جنگل هست. ولی خب باید بگم که جاهای دیدنی ساری به دریا و جنگل خلاصه نمیشه. جاذبه های گردشگری این شهر یک لیست بلند و بالاست که دیدن هرکدومشون برام لذت بخش بود. من تو سفرنامه ساری میخوام از تجربه های خودم بگم، یعنی جاهایی که تو سفر به ساری بازدید کردم، ممکنه شما دوست داشته باشید وقتی به این شهر سفر کردید، جاهای دیگه ای رو هم ببینید.
چشمههای باداب سورت اولین جایی بود که رفتیم. این چشمهها با رنگهای شگفتانگیز و عجیبشون، مثل یه تابلو نقاشی طبیعی بودن. ترکیب رنگهای نارنجی، قرمز و زرد روی لایههای سنگی، واقعاً دیدنی بود. حس عجیبی بود که این منظره رو از نزدیک میدیدی و نمیتونستی ازش چشم برداری.
بعد از باداب سورت، سری به پارک جنگلی سیسنگان زدیم. این پارک جنگلی پر از درختهای بلند و سرسبز بود و هوای خنک و تمیزش آدم رو حسابی سرحال میکرد. صدای پرندهها و نسیم ملایم، باعث شده بود که همه در آرامش خاصی غرق بشن. اینجا یه جای عالی برای استراحت و لذت بردن از طبیعت بود.
نوبتی هم که باشه، نوبت دشت دریاسر از دیدنیهای فوقالعاده ساریه. یه دشت وسیع و پر از گلهای وحشی که با کوههای بلند احاطه شده بود. اینجا قدم زدن تو دشت، به آدم حس آزادی و آرامش میداد. انگار همه چیز تو این دشت به خواب رفته بود و تو تنها صدای طبیعت رو میشنیدی. آبشار شاهاندشت هم یکی دیگه از جاهای دیدنی ساری بود.
وقتی به آبشار رسیدیم، صدای آب و بوی تازگی هوا همه جا رو پر کرده بود. خنکی قطرات آب روی پوست حس خیلی خوبی داشت و اونجا فرش انداختیم و نشستیم واقعاً خوردن چایی در استکان کمر باریک و دیدن این آبشار خیلی آرامشبخش بود.
به تالاب حمیدآباد که رسیدیم، با یه منظره جادویی از نیلوفرهای آبی روبرو شدیم. آب تالاب صاف و آروم بود و نیلوفرهای آبی با رنگهای خاص و زیبای خودشون، روی سطح آب شناور بودن. تماشای این منظره آرامشی به آدم میداد که انگار هیچ نگرانیای تو دنیا وجود نداره.
مجموعه تاریخی عباسآباد هم یکی از جاهایی بود که با قدمت و معماری سنتی خودش، حال و هوای گذشتههای دور رو براتو تداعی میکرد. دیدن این بناها و پیادهروی در محوطههای تاریخیش، حس عمیق اتصال به تاریخ و فرهنگ این منطقه رو تو وجود آدم زنده میکرد.
آخرین توقفمون تو سفر به ساری، دریاچه چورت بود. دریاچهای زیبا که با درختهای سرسبز و آب آبیرنگش، یه منظره رویایی رو ایجاد کرده بود. قایقسواری تو این دریاچه، حس ماجراجویی و آرامش رو تو یه لحظه بهت میداد. انعکاس درختها تو آب و سکوت اطراف، یه تصویر فراموشنشدنی تو ذهنم ساخت. تازه کلی هم عکسهای قشنگ گرفتیم با دریاچه.
بهترین زمان سفر به ساری کیه؟
ببینید، اگه از من بپرسید بهترین زمان برای سفر از مشهد به ساری با قطار کیه، بدون شک میگم آخرای تابستون یا اوایل پاییز. چرا؟ چون اون موقعها هوا دیگه از اون گرمای کلافهکننده تابستون در اومده و یه خنکی دلچسبی تو هوا پیچیده. مخصوصاً وقتی به ساری نزدیک میشی، نسیم خنک و اون بوی خاص جنگل میزنه زیر دماغت و حس میکنی که رسیدی به بهشت و حتماً با قطار برو که راحت از مسیر لذت ببری.
قطارم خودش یه داستانه! از مشهد که راه میافتی، تا چشم کار میکنه، دشت و کوه میبینی. هر چی جلوتر میری، طبیعت سبزتر و زندهتر میشه. اوج لذت وقتیه که دیگه به ایستگاههای شمال میرسی و هوا کاملاً تغییر میکنه؛ اون لحظه میفهمی که واقعاً داری به شمال نزدیک میشی!
پاییز هم که دیگه حرف نداره. مخصوصاً وقتی برگای زرد و نارنجی درختا تو جادههای شمال میریزه، یه حس نوستالژیک و آرامشبخش بهت میده. خلاصه، اگه میخوای بدون اذیت شدن از گرما یا سرما بری شمال و از طبیعت لذت ببری، آخر تابستون یا اوایل پاییز بهترین زمانه.
تجربهای به یادماندنی از شمال
این سفر به ساری پر از لحظات خوش و خاطرهانگیز بود. از طبیعت بینظیرش گرفته تا غذاهای لذیذ و مناظر شگفتانگیزش، همه و همه باعث شد که این سفر برای همیشه تو ذهنم بمونه. اگر دنبال یه تجربه متفاوت و آرامشبخش هستید، حتما یه سفر به شمال و مخصوصا ساری رو تو برنامههاتون بذارید و از تجربهها و لذتهاتون با بگید.
- پ.ن: عکس ها رو از گوگل ایمیج برداشتم مال خودم نیستن.