این سفرنامه رو باید دوبار بخونید. یکبار الان و یکبار هفته بعد که با کلی خاطره و ماجرای شنیدنی از کردستان برمیگردم. میگن شنیدن کی بود مانند دیدن. اول قراره هرچی که درباره مراسم پیر شالیار کردستان شنیدم رو براتون تعریف کنم. بعدش هم هرچی که در بهمن ماه 1403 یعنی همین تعطیلات هفته دوم ماه تو پیر شالیار کردستان دیدم و براتون بنویسم. راستش و بگم خیلی هیجان زده م برای این سفر. سفر به کردستان یکی از بهترین اتفاق های امساله که منتظرش بودم اونم زمانی که یک ایونت بزرگ و مهم مثل پیرشالیار برگذار میشه!
چرا میگم این سفرنامه رو دوبار بخونید؟ درسته که به پیرشالیار بهمن ماه که به زماون معروفه نمیرسید. اما خوشبختانه پیرشالیار موسوم به کومسای هم مشابه همین مراسمه که در اردیبهشت برگذار میشه و با گرفتن اطلاعات از این سفر من میتونید خودتون رو برای اردیبهشت 1404 آماده کنید:)
فهرست مطالب
روستای شالیار کردستان کجاست؟
- مراسم پیر شالیار کجا برگذار میشه: روستای هورامان (اورامان تخت) کردستان هر سال در نیمه زمستان به مدت سه روز برگزار میشه
- هزینه ورود و بازدید مراسم پیرشالیار هورامان: هزینه ای نداره اما باید از مدتها قبل برای اقامت در روستا یا یکی از روستاهای نزدیک برنامه ریزی و رزرو کرده باشید. چون زمان نزدیک به مراسم خیلی شلوغ و تقریبا پیدا کردن جا برای اقامت غیرممکن میشه.
- تاریخ دقیق پیرشالیار کردستان: 10 تا 13 بهمن ماه 1403
مراسم پیرشالیار هورامان تخت در کردستان ایران
خب حالا اصلا پیرشالیار چیه؟ اگر بخوام خیلی ساده بهتون بگم هر سال تو اواسط بهمن، اورامان تخت در مریوان کردستان ایران میزبان یکی از جالبترین و باشکوه ترین آیین های عرفانی و تاریخیه. یک جشن جالب به نام جشن عروسی (زماون) یا پیر شالیار. این مراسم نه تنها برای اهالی محلی، بلکه برای مردم روستاهای اطراف هم جذابه. انگار همه دوربینها و عکاسها از گوشه و کنار ایران اومدن که یه سوژه خوب شکار کنن!
این جشن یه ریشه عمیق تو اسطورهها و افسانهها داره و در واقع سالگرد ازدواج پیر افسانهای به نام شالیاره. فکر کنید که این پیرمرد چقدر خوششانس بوده که یه روز خاص برای خودش داره! اورامان به خاطر آداب و رسوم عجیب و غریبش و بافت پلکانیاش، به ثبت ملی رسیده و تو طول سال گردشگران زیادی رو به خودش جذب میکنه. اما وقتی جشن پیر شالیار برپا میشه، اینجا دیگه به یک قطب گردشگری تبدیل میشه. مردم از دور و نزدیک میان که ببینن چه خبره و یکم عکس بگیرن که بگن: “ما هم اینجا بودیم!”
اما واقعا کی میدونه که این مراسم چقدر برای ملت شریف کرد اهمیت داره؟ اصلا شالیار چه کسی بوده؟ چرا انقدر مهمه که بعد از حدود 1000 سال این جشن و براش میگیرن؟!
مراسم پیر شالیار هر سال تو هفته دوم بهمن برگزار میشه و مردم محلی بهش میگن «عروسی پیر شالیار». حالا بگم، اسمش عروسیه، اما بیشتر شبیه یه دورهمی با ذکر و راز و نیاز و قربانی کردن یه دام میمونه. بعضیها میگن این مراسم قدمتی به اندازه یک هزار سال داره، اما خب من هنوز نمیدونم واقعیت ماجرا چیه؟ اما خب مهم هم نیست. زیبایی بصری و این دورهمی بزرگ برام کافیه تا به هورامان سفر کنم.
برنامههای جشن پیر شالیار به نوعی شناسنامه منطقه اورامان شده. برگزارکنندگان این مراسم از طوایف مختلف روستای اورامان تخت و روستاهای اطراف هستن و بهطور غیررسمی امور جشن رو بین خودشون تقسیم کردن. این جشن سه روز طول میکشه و تو این مدت، مردم اورامان تخت همه کاراشون رو تعطیل میکنن و فقط مشغول شادی و رقص و پایکوبی میشن!
این مراسم که تو نیمه بهمن برگزار میشه، به عنوان «زماون» شناخته میشه و نشوندهنده نظم اجتماعی و مشارکت مردم تو این مناسبت فرهنگیه. نمادها و آیینهای این جشن هم به نوعی برای دلکندن از دلبستگیها و قدم گذاشتن تو مسیر پاکسازی درونی طراحی شدن. یعنی یه جورایی مثل یه دوره آموزشی برای رستگاری، ولی با موسیقی و رقص!
در نیمه اردیبهشت هم مراسم دیگهای به نام «کومسای» تو اورامان برگزار میشه که به مراسم شکستن سنگ مقدس معروفه. این مراسم تو آخرین جمعه قبل از نیمه اردیبهشت شروع میشه و شامل قرائت فاتحه، دفزنی، تلیلهخوانی و شکستن سنگه. تو این دورهمی، درباره مشاغلی مثل کدخدا، آبدار، چوپان و امام جمعه هم صحبت میشه. یعنی همه چیز تو یه جا!
پیر شالیار کیه و مراسم عروسی پیر شالیار چیه؟
قبل هرچیزی بگم که وقتی حرف از آیین های سنتی یک منطقه خاص درمیونه، خیلی نباید دنبال منطق و تاریخ رفت. البته این نظر منه. مثلا این که پیرشالیار کی بوده؟ و آیا واقعا وجود داشته، شاید سوال اصلی نباشه. مسئله اصلی اینه که چطور این مراسم باشکوه و زیبا رو که یکجورایی با زیست مردم کردستان گره خورده، جهانی کنیم، حفظ کنیم و سعی کنیم که آدمهای بیشتری ببیننش؟ مثل ترکیه که با مراسم فستیوال مولانا اینهمه توریست رو میبلعه و ..؟
خب اگر بخوام طبق شنیدههام بگم: مردم اورامان باور دارن که پیر شالیار یه آدم خاص بوده و کرامات عجیبی داشته. مثلاً تو فرهنگ و تاریخ شفاهی این منطقه میگن که او دختر ناشنوای شاه بخارا، یعنی «شاه بهار خاتون» رو شفا داده. میگن که وقتی پزشکا از درمان دختر شاه ناامید میشن، پادشاه شرط میذاره که هر کسی بتونه دخترش رو شفا بده، به دامادی خودش درمیاره. خبر کرامات پیر شالیار به بخارا میرسه و به همین خاطر، چندتا از اطرافیان پادشاه راهی اورامان میشن.
دختر وقتی نزدیک روستای اورامان تخت میرسه، شنواییش رو به دست میآره. اما وقتی نزدیک خونه پیر شالیار میشن، صدای نعره یه دیو به گوششون میرسه! دیو از یه تنوره به نام «تنوره دیوها» میافته و کشته میشه. با مرگ دیو، دختر شاه هم شروع به صحبت میکنه و شفا پیدا میکنه.
پادشاه هم به وعدهاش عمل میکنه و دخترش رو به عقد پیر شالیار درمیاره و بعدش یه جشن عروسی بزرگ برپا میشه. به نظر میرسه که مراسم آیینی امروز هم سالگرد همون جشن عروسیه! بر اساس حرفای مردم اورامان، پیر شالیار مسلمان بوده و از نوادگان امام جعفر صادق (ع) به حساب میاد. اسمش هم سید مصطفی عریضی بوده و میتونید این موضوع رو تو شجرهنامه سادات روستای کلجی ببینید که خودشون رو از نوادگان او میدونن. همچنین تو کتاب تاریخی «بنه ماله زانیاران» و کتاب «نورالانوار» از سید عبدالصمد توداری هم به این موضوع اشاره شده.
زندگی پیر شالیار بین سالهای ۴۷۹ تا ۵۶۱ هجری قمری بوده و نسبش با ۱۰ نسل به امام جعفر صادق (ع) میرسه. او تو اورامان به دنیا اومده و وقتی بچه بوده، برای علمآموزی به کردستان و شام میره. در نهایت هم زیر نظر شیخ عبدالقادر گیلانی به تزکیه نفس و سلوک عرفانی میپردازه. بعد از اینکه مراحل سلوک رو پشت سر میذاره و به مقام «اخی مصطفی رجل کامل» میرسه، برای ارشاد و تزکیه به اورامان برمیگرده. به این ترتیب، اورامان تبدیل به سرزمین عرفان میشه و عارفها و تشنگان عرفان اسلامی راهی این منطقه میشن.
خب این کل چیزی بود که من از تاریخ مراسم عروسی پیر شالیار، خود شخص پیر شالیار میدونستم. حالا منتظر باشید تا بعد از سفرم، بقیه ماجرا رو براتون بنویسم..
کلاروچنی شروع مراسم پیر شالیار
خب من از سفر کردستان برگشتم و میخوام تجربه پیرشالیار رو براتون بازگو کنم. ما شب حوالی ساعت 8 رسیدیم به اقامتگاهمون در روستای اورامان تخت. اول از همه اینو منشن کنم که خونه ای که گرفتیم خیلیی تمیز و مرتب بود و همون اول یه حس خیلی جالبی داد. تا وسایلمون رو جابه جا کنیم دیدیم دارن در خونه رو میزنن. دور که باز کردیم دیدیم که یک عالمه بچه با کیسه های پارچه ای که روش نوشته بود کلاروچنی ایستادن جلوی در.
ما که نفهمیدیم قضیه چیه ولی متوجهمون کردن که این یک رسم هست و ما باید بهشون خوراکی، پول یا هرچیز دیگه ای بدیم. دقیقا عین هالووین که بچه ها کاستوم میپوشن و میرن جلو در خونه ها و شیرینی و شکلات جایزه میگیرن!! آره اروپایی ها این هالووین رو هم از مراسم های سنتی قدیمی ایران وام گرفتن!!
خلاصه که چندتا خوارکی بهشون دادیم و رفتن. اما فردا صبح راس ساعت 6 دقیقا این اتفاق تکرار شد. ما که برای دیدن طلوع خورشید صبح زود بیدار بودیم رفتیم توی شهر بچرخیم که متوجه شدیم نه تنها ما خیلی سحرخیز نبودیم، بلکه کل شهر بیداره و ما دیرتر از همه بیدار شدیم!!
همه همسایه ها بیدار بودن و در خونه ها باز بود. خیلی ها با مهربونی و لبخند جلو در ایستاده بودن و منتظر که بچه ها بیان و بهشون خوراکی یا پول بدن. حالا ایم کلاروچنی چیه؟ (روچنی) در زبان کردی به معنی روزنه یا اون هورنو و سوراخ سقفی هست که قدیما تو بام خونه ها بوده.
بچه ها کلاهشونو زیر اون روزنه نگه میداشتن و بقیه از اون بالا براشون هدیه مینداختن. حالا این مراسم اسمش شده کِلاروچنی و یکم شکل و شمایلش عوض شده. (امیدوارم داستانش رو درست گفته باشم ولی چیزی که خودم متوجه شدم همینه). کلاروچنی از یک روز قبل عروسی تا حدود ظهر روز اول مراسم ادامه داره. من هم تا فهمیدم ماجرا چیه کلاه زمستونی خودم و برداشتم و رفتم تا کلاروچنی رو تجربه کنم. با این که من بچه نیستم و بزرگسالم، ولی مردم محلی که کارمو دیدن بهم خوراکی دادن:))
روز اول مراسم پیر شالیار: قربانی نذور
روز اول مراسم عروسی پیر شالیار تو هورامان یه حال و هوای خاصی داره. از صبح و بعد از کلاروچنی، مردم محلی با شور و نشاط خاصی خودشون رو آماده میکنن. اول کار، گوسفندها رو برای قربونی میآرن و بعدش با همکاری همه، غذاهای محلی درست میکنن. این روز بیشتر به آمادهسازی و چیدن بساط جشن میگذره. دقیقا روز قبل یک عروسی واقعی رو تصور کنید، همه تو همین حال و فضان.
همه با هم کمک میکنن تا همه چیز رو برای شروع مراسم آماده کنن. توی این فضا، آدم حس میکنه که همه مثل یه خانواده بزرگن و هر کسی سهم خودش رو برای برگزاری هرچه بهتر جشن انجام میده. عصر روز اول و بعد از ذبح قربانی و پخت غذا، مراسم با نوای دف و دمام شروع میشه و مردم کمکم دور هم جمع میشن. اول کار، بزرگان محل شروع میکنن به خوندن دعا و ذکرهای محلی که فضای مراسم رو روحانی میکنه. بعدش، پایکوبی و رقصهای گروهی شروع میشه و همه با شادی تو این مراسم شرکت میکنن.
این روز بیشتر به گرم کردن فضا و آماده شدن برای روزهای بعدی جشن اختصاص داره، اما همین روز اول هم آنقدر شور و حال داره که آدم رو تا آخر شب سر ذوق نگه میداره. راستش دیدن مراسم پیر شالیار از نزدیک برام یک حس فوق العاده ای داشت.
از نظر بصری، دیدن این اتحاد، همدلی، شادی برام جالب بود. همچنین جمع شدن این همه آدم دور هم و نشستنشون روی حیاط و بام خونه ها تو این بافت روستای جهانی اورامان تخت، همه چیز و خیلی برام جالب کرده بود. انگار که من فرصت زیستی جدیدی داشتم و اون هم زندگی در اورامان تخت و شرکت تو کلاروچنی و آماده شدن برای مراسم بود.
روز دوم مراسم پیرشالیار
روز دوم مراسم عروسی پیر شالیار هم درست مثل روز قبله. با این تفاوت که دیگه قربونی انجام نمیشه. از صبح زود مردم محلی با لباسهای رنگارنگ محلی و شاد به سمت محل مراسم میرن. صدای دف و دمام از دور به گوش میرسه و آدم رو سر ذوق میآره. توی این روز، مراسم رقص و پایکوبی گروهی به نام «ههلپهرکی» برگزار میشه که همه، از کوچیک تا بزرگ، تو آن شرکت میکنن. این رقصها نمادی از وحدت و شادیه و حس میکنی همه با هم یه دل شدن.
عصر روز دوم هم کلی برنامههای جذاب داره. مراسم «سما» که یه نوع رقص عرفانیه، با نوای دف و آوازهای محلی شروع میشه. اینجا دیگه آدم تو حال و هوای عرفانی غرق میشه. بعد از اون، غذاهای محلی مثل «نان ساج» و «کلانه» رو بین مردم پخش میکنن و همه دور هم جمع میشن. البته من شنیدم که عصر روز دوم فقط مردم محلی اورامان تو خونه قدیمی پیر دور هم جمع میشن..
روز سوم: شب نیشت و پایان مراسم پیرشالیار هورامانات
روز سوم مراسم عروسی پیر شالیار تو هورامان، اوج شور و حال جشنهاست. این روز به «روز عروس» معروفه. صبح زود، زنان و مردان محلی با لباسهای محلی رنگارنگ و زیبا، دستهجمعی به سمت خانه پیرشالیار حرکت میکنن. این مسیر پر از آوازها و رقصهای محلیه و حس میکنی کل روستا با هم یه دل شدن. روز سوم، در واقع پایان رسمی مراسمه، اما شور و شوقش تا روزها بعد هم تو دل مردم باقی میمونه. روز آخر برخلاف دو روز قبلی، مراسم تا آخر شب ادامه داره.
صبح جمعه هفته بعد، مراسم پیر شالیار با «تربه» به پایان میرسه. مردم سر مزار ایشون که تو همون روستا هست جمع میشن، غبار و برف رو پاک میکنن و فاتحه میخونن. بعد، متولی پیر شالیار نونهای مخصوص «گته مه ژگه» که طوایف مختلف درست کردن رو با ماست قاطی میکنه و بین مردم پخش میشه.
گته مه ژگه از آرد گندم، مغز گردو و گیاهای معطر کوهی درست میشه. زنهای روستا، دستهجمعی نون میپزن و با دعا و اعتقاد، به پیر شالیار تقدیمش میکنن، برای همین، موقع پختن، یه حس صمیمی و معنوی بینشون شکل میگیره. آخرین بخش مراسم، زیارت مزار، ذکر و دعا، و خوردن نون و ماست متبرکه. مراسم تا قبل از نماز جمعه ادامه داره و در نهایت، مردم برای نماز به مسجد میرن.
توصیه برای توریست ها!
لازمه اینجا اینو اضافه کنم که شما به عنوان یک توریست وارد فرهنگی غنی میشید و طبیعیه که بخشی از مراسم رو به عنوان یک خارجی که در اون اقلیم زندگی نکردید، درک نکنید. اما درک نکردن شما چیزی از زیبایی مراسم کم نمیکنه. درک نکردن شما باعث نشه که فکر کنید وقتتون هدر رفته. شما فرصت این رو داشتید که در یک مراسم باستانی و سنتی ایرانی شرکت کنید و بخشی از اتفاق باشید.
مثل این که در یک کارناوال خیابانی در مکزیک باشید. هردو همین حس رو براتون خواهد داشت. پس اگر تونستید سال بعد حتما برید و اگر رفتید، قدردان باشید و خوشحال که چنین شانسی داشتید.
مراسم پیر شالیر، مردانه است!
اگر مثل من فمنیست هستید، لازمه که بدونید که در مراسم پیرشالیار هورامانات، نقش مردان خیلی پررنگ تره. البته قدیما، مراسم پیر شالیار بیشتر مردونه بوده و فقط مردهای اورامان و روستاهای اطراف میتونستن تو روز رقص دراویش شرکت کنن. زنها اجازه نداشتن تو این بخش از مراسم حضور داشته باشن. الان هم این جشن هنوز یه جورایی مردونهست، ولی دیگه مثل قبل نیست. با پیشرفت راههای ارتباطی و تغییراتی که تو زندگی اجتماعی و اقتصادی منطقه به وجود اومده، مراسم پیر شالیار هم کمکم تغییر کرده.
الان بیشتر از قبل میشه حضور زنها رو تو این جشن دید و این یه تحول خوبه که نشون میده فرهنگها همیشه در حال تکاملن. البته تو بخش اصلی مراسم که دف مینوازن و مردان به خصوص دراویش سن بالای اورامانات سماع میکنن، زنان حضور ندارن و بیشتر به عنوان تماشاچی در پشت بام خانه های اطراف حضور دارن. ولی خب من تو دل ماجرا نبودم و نمیدونم زیر پشت پرده مراسم چه اتفاق هایی میفته و چقدر از برنامه ریزی ها، آشپزی و پخت نذورات و.. کار زنان هست.
خب این هم آخر ماجرا و تجربه من از شرکت در مراسم پیرشالیار بود. من اینجا تو سفرادوایز از تجربه های شخصی خودم در سفرهام مینویسم. اگر اطلاعات خیلی دقیقتری میخواید به ویکی پدیا یا سایت های مرجع مراجعه کنید. چون من فقط از دیده هام، شنیده هام و حس و حالی که در هر سفر دارم مینویسم.